×

جستجو

بس سقف شد خراب و نگشت آسمان خراب
بازار از مهم‌ترین بناهای شهرهای ایران است و به بیانی ستون فقرات شهر را تشکیل می‌دهد. در توصیف بازارها به مجموعه‌ای از بناهای گوناگون مرتبط با یکدیگر اشاره می‌شود که در کل مجموعه‌ای متشکل از یک تنۀ اصلی یا راستۀ بازار و بناهای متصل به آن است. این تعریف به وضوح بازارهای مناطق مرکزی و سردسیر را در ذهن زنده می‌کند؛ اما آیا ساز و کار بازارهای همۀ مناطق ایران چنین است؟ اگر چنین نیست چه تفاوتی وجود دارد؟ برای مثال تفاوت تجربۀ حاصل از قدم زدن در بازار رشت و بازار یزد بر کسی پوشیده نیست؛ این تفاوت از چه چیزی نشئت می‌گیرد؟ مسلما تجربۀ بازار را نمی‌توان به کالبد آن خلاصه کرد و عوامل دیگری چون حضور افراد و فعالیت‌های مختلف و حتی کالاهای گوناگون عرضه شده در شکل دادن به معنای بازارها و متفاوت کردن آنها با یکدیگر موثر است؛ اما نقش تفاوت‌های کالبدی نیز کمرنگ نیست.
با توجه به شباهت‌ها و تفاوت‌های بازارهای مناطق مختلف ایران به نظر می‌رسد سقف بازار یک عامل از بین بی‌شمار عامل موثر در شکل دادن به تجربیات متفاوت افراد از آن است. تاثیر حضور یا عدم حضور سقف بر تجربۀ ادراکی افراد چنان است که حتی تفاوت در ارتفاع سقف بخش‌های مختلف یک بازار واحد سبب به وجود آمدن فضاهای مختلف می‌شود. «هنگامی که انسان از فضاهای تو در تو و معمولا تاریک و شلوغ و پر تردد بازار ناگهان به حیاطی دلباز یا تیمچۀ سر پوشیدۀ وسیع و آراسته‌ای قدم می‌گذارد گویی جانش آرام می‌گیرد».[۱] حال بازارهای نواحی شمالی ایران را تصور کنید. بازارهایی که سقف همۀ قسمت‌های آن از جنس آسمان است؛ یعنی مشابه با سقفی که در سرتاسر شهر گسترده شده است.
می‌توان در توصیف بازارهای شمال ایران به بیان اینکه این بازارها فاقد سقف است اکتفا کرد؛ اما به نظر می‌رسد معنای این بازارها در همین تاکید بر آسمان به مثابۀ سقف مشترک بازار و فضاهای شهری آشکار می‌شود؛ زیرا این اشتراک در آسمان سبب پیوند بازار و مناطق اطراف آن بر روی زمین نیز می‌شود. درست است که مسقف نبودن این بازارها و مسقف شدن بازارهای مناطق دیگر ایران از مسائل مختلفی چون مسائل اقلیمی نشئت گرفته است؛ اما آنچه از این ویژگی حاصل شده و نقشی که در زندگی شهری پیدا کرده است قابل تقلیل به مسائل اقلیمی نیست.
در بازارهای مسقف ایران خصوصا در بخش‌هایی مانند تیمچه‌ها، سقف از عناصر اصلی تزیینی است. تیمچۀ امین الدولۀ کاشان که در دورۀ ناصرالدین شاه ساخته شده است یکی از این نمونه‌های اعلاست. بدین طریق می‌توان گفت که در بازارهای سرپوشیده سقف‌ها امکانی برای حظ بصری فراهم می‌کند و در عین حال با تنظیم روشنایی و تلطیف هوا حریم بازار را مشخص می‌کند؛ اما در نواحی شمالی ایران تعریف حریم بازار متفاوت است. تجربۀ حضور در بازارهای نواحی شمالی عموما قبل از رسیدن به محل رسمی بازار آغاز می‌شود. خیابان‌های منتهی به بازار مملو از روستاییانی است که زنبیل‌های خود را روی زمین قرار داده‌اند و محصولات خود را می‌فروشند. روستاییان و زنبیل‌های مخصوص بازارشان حضوری عاریتی در بازارهای شمال ایران نیست؛ بلکه در ارتباط تنگاتنگ با بنای بازار و فعالیت‌های درون آن است. این ارتباط چنان است که عموما فرد در حال عبور از بین آنها بدون آن که مرز مشخص خیابان و محدودۀ رسمی بازار را بفهمد ناگهان خود را درون بازار می‌یابد. بدین طریق محدودۀ بازار را نمی‌توان محدود به بنای آن دانست بلکه شامل کوچه‌ها و خیابان‌های مجاور و حتی زنبیل فرد روستایی‌ای است که شتابان از چند خیابان آن طرف‌تر به سمت بازار می‌آید.
به طور کلی می‌توان چنین بیان کرد که پیوند بنای بازارهای نواحی شمالی ایران با فضای باز و گشودگی آنها به سمت شهر امکان گسترش این بازارها به نواحی مجاور و حضور غیر رسمی فروشندگان را فراهم کرده است، حضوری که با شیوۀ زیست این مردمان و الزامات حاصل از نوع کالاهای عرضه شده سازگار است.
 
 
۱. پروین اعتصامی
۲. حاجی قاسمی. بناهای بازار. تهران: روزنه، ۱۳۸۳. ص ۷.
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
سلسله نشست‌های نقد و بررسی کتاب: تأثیر هخامنشیان در دریای سیاه
زمان: شنبه، ۲۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۰-۱۲ مکان: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سالن ادب
بررسی کارنامه‌ی تاریخ‌نگاری دکتر سهراب یزدانی
زمان: شنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷ مکان: خیابان ویلا، نبش خیابان ورشو، خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی
تاریخ هنر: مفاهیم اصلی | پاره‌ای دیگر از کتاب‌نگاشت توضیحی نظریه‌های تاریخ معماری و هنر
مهرداد قیومی بیدهندی
در این کتاب، بیش از دویست مفهوم اصلی تاریخ و مباحث نظری هنر و فرهنگ تجسمی به‌صورتی روشمند و سامانمند و بحث‌انگیز گرد آمده است....
دست‌خط آدمی | گزیده‌ای از «وعده‌ی دیدار در تاریخ: شکل‌هایی از مواجهه با کتاب‌های دست چندم»، نوشته‌ی سیدفرزام حسینی
«دست‌خط آدمی، امضای او، برای من نشانی از حیات است، حیاتِ کتاب و لمس دستی از گذشته، که وقتی کتاب را ورق می‌زنم، یقین پیدا می‌کنم پیش از من دست‌کم یک نفر این کتاب را اگر نخوانده، حداقل تورق کرده، و این حیات فرضی اما حتماً حقیقی، ماشین تخیلم را به راه می‌اندازد. زمان را برش می‌زنم و مکان را می‌گردم در گذشته به دنبال کسی که این کتاب دستش بوده و هم‌زمان آینده را هم خیال می‌کنم که این کتاب در دستِ دیگری خواهد بود و آیا او هم به من فکر خواهد کرد؟

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر