×

جستجو

مدرسه به‌رسمِ حظیره؛ حظیره برای مقبره

احتمالاً اسمِ «جایی» به نام حظیره از «حظیرة القدس» که یکی از القاب بهشت است، گرفته شده. سیوطی در مسند می نویسد: فاطمه و علی و حسن و حسین در جایگاهی بهشتی به نام «حظیرة القدس» در زیر «گنبدی» سفید به سر می‌برند که سقف آن عرش پروردگار است. دهخدا حظیره را به محوطه‌ای محصور از مصالح نسبتاً بی‌دوام مانند نی و خار و مانند اینها، برای نگهداری از چارپایان معنا کرده است. یادداشت پیش‌رو تحقیق مجملی‌ست با هدف شناسایی چیستیِ جایی به‌نام حظیره در یزد؛ و مقدمه‌ای‌ست برای تحقیقی مفصل با هدف یادشده. برای این منظور به تواریخِ محلیِ یزد، از قدیم‌ترین یعنی تاریخِ یزد جعفری تا آخرینْ تاریخ یزد در اوایل قرن حاظر نوشتۀ غلام‌حسین‌آیتی، مراجعه و از میان شواهد مندرج در تواریخِ مذکور تلاش شده هدف یاد شده برآورده شود.
جعفری در کتاب تاریخ یزد به حظیره میرحسین‌دامغانی اشاره می‌کند، ایشان حظیره، مسجد و خانقاه را سه بنای مجزا و در عینِ‌حال متصل به هم معرفی می‌کند. عین اشاره جعفری[۱] چنین است: «مسجدی مروح است، [...]، و خانقاه معتبر و حظیره نیکو در جنب آن ساز داده، و مقبره جهت مدفن خود و اولاد خود ساخته، [...]».[۲] کاتب، مورخِ هم‌عصرِ جعفری در کتاب تاریخ جدید یزد ضمن تشریح مدرسۀ باوردیه می‌نویسد:

 

چون خواجه مشارالیه درگذشت حظیرۀ قابل نداشتند. از ترکۀ میراث هریکی قسمتی جدا کردند و در جنب «اسکندریه» که نزدیک محلۀ ایشان بود قطعه‌ای زمین بخریدند و مدرسۀ عالی بساختند و در آستانۀ مدرسه گنبد عالی برافراختند و پنجرۀ آهنین بر شارع نهادند و آن گنبد را منقش کردند و بیرون گنبد که مراد سر گنبد است به کاشی سبز تمام کردند.

 

[...] و مدرسه‌ای به غایت مروح است. و خواجۀ سعید مشارالیه و فرزندان در گنبدخانه مدفون‌اند.[۳]
با استناد به گزارشِ کاتب، پیداست که حظیره، مقبره است. بار دیگر اشارۀ کاتب را بخوانید: شخصی از دنیا رفته، ایشان حظیره نداشته، نزدیکان این شخص قطعه زمینی را با هدف ساخت مدرسه تهیه کرده‌اند و مدرسه‌ای گنبددار ساخته‌اند، و در نهایت همان شخص و فرزندان‌اش را در گنبدخانۀ مدرسه دفن کرده‌اند. ظاهراً گنبد‌خانۀ مدرسه، حظیره است. نکتۀ دیگری که برداشت می‌شود، این است که، مدرسه‌ای را با نیت حظیره ساخته‌اند. به‌نظر می‌رسد مقصودِ بانیان مدارس از ساخت مدرسه چیزی جز آموختن (تعلیم و تعلم) باشد. یا دستِ‌کم جایی برای آموختن بهانه‌ای برای ساخت مقبره است. شواهد دیگری هم هست که نشان می‌دهد، حظیره همان سرایِ ابدی است. از جمله باغی که به ملکه کبری ارث می‌رسد و ایشان باغ مذکور را وقف اموات می‌کند و اشخاص باغ را قطعه قطعه کرده و حظیره می‌سازند[۴]. از شواهدی که در ادامه می‌آید نتایح بیشتری عایدمان می‌شود.
مؤلف تاریخ جدید یزد در جایی دیگر می‌نویسد: «عالی جناب صاحب اعظم [...] در میان مدرسه و مزار پایابی وسیع از آجر پخته بساخت و حیاض و خلوات خوب و صفه به رسم مسجد تمام شد و [...] و بیرون مزار مقابل امامزاده طرح مدرسه‌ای به رسم حظیره بیانداخت و صبیّۀ مرحومۀ خود را درو دفن کرد.»[۵] از اشارۀ کاتب این‌طور استنباط می‌شود که انواعِ بناهای یزد هر‌کدام رسمی و مشخصاتی داشته‌اند. چراکه در دو مورد به «به رسم مسجد» و «به رسم حظیره» اشاره می‌کند. مورد دیگری که از شاهد مذکور برداشت می‌شود، این‌ است که، شخصی مدرسه‌ای را به شیوۀ حظیره با نیتِ مقبره‌ای برای خواهر خود ساخته است. این بدین معناست که اولاً، ساخت حظیره راه‌و‌رَسمی داشته و از طرفی، مدرسه را با راه‌و‌رسم حظیره ساخته‌اند. سوالی پیش می‌آید، و آن این‌که، مدرسه در یزد چه کارکردی داشته؟ تلقی امروز ما از مدرسه، جایی برای آموختن است. با استناد به موارد یاد‌شده، دو حالت محتمل است؛ یا مدرسه جایی برای آموختن نیست، یا این‌که تلقی قدما (مورخان یزد) از آموختن چیزی است، جز آن‌چه امروز تصور می‌شود. در ادامه گزارش‌های بافقی مؤلف اوایل قرن یازدهم هجری ارائه می‌شود.
مؤلف کتاب جامع مفیدی ضمن ارائه گزارشی از احوال محمد مقیما یزدی، می‌نویسد: «عاقبت همگنان دست در حبل متین تحمل زده به تجهیز و تکفین قیام نمودند و به ختمات آیات بینات کلام ملک علام روح شریفش را شاد فرمودند و جسد مطهرش را در «حظیره» حوالی «میدان وقت‌ساعت» به مقتضای سنت خیر البریه علیه السلام و تحیة مدفون گردانیدند.»[۶] بافقی حدود ۲۲۰ تا ۲۴۰ سال بعد از کاتب و جعفری کتاب جامع مفیدی را می‌نویسد. و با استناد به گزارش ایشان، این‌طور استنباط می‌شود که با گذشت بیش‌از ۲۰۰ سال، حظیره در نزد یزدی‌ها همان مقبره است. علاوه بر شاهد یاد شده، همو در فصلِ «در ذکر خطاطان» می‌نویسد:

 

و از جمله مشاهیر آن طبقه دیگری مولانا کمال الدین بن مولانا المشتهر به عصار است که [...] و با وجود حسن خلق و لطف طبع در خط ثلث و نسخ و رقاع و توقیع آن مقدار مهارت حاصل نموده [...]و گاهی به جهت یادگار به کتابه نویسی همت می گماشت و کتابۀ آن جناب در عمارات دلگشای یزد بسیار است. کتابه که در بیرون حظیرۀ آقا شمس که در حوالی «میدان شاه» واقع است از جملۀ تحریر مشارالیه است.[۷]

 

در میان اطلاعات ارزنده‌ای که از این بند برداشت می‌شود، آنچه با نوشتۀ حاظر توافق دارد این‌است که، حظیره با کتیبه آرایش می‌شده.
غلام‌حسین‌آیتی در سال ۱۳۱۷ شمسی کتاب تاریخ یزد را می‌نویسد. ایشان در این کتاب به بنای حظیره‌ملا اشاره می‌کنند. با استناد به اشاره آیتی حظیره‌ملا بنایی‌ست وقفی که در شب‌های جمعه صرف امور خیریه و اطعام فقرا و مساکین می‌شده.[۸] این بنا در زمان آیتی پرورشگاه ایتام بوده[۹] و معلوم می‌شود که تا اوایل قرن حاظر عایدات وقفِ شیخ احمد، صرف اطعام و پرورش ایتام می‌شده. به‌نظر می‌رسد موقعیت کنونی حظیره‌ملا، همان مسجد روضه‌ محمدیه است؛ که آثار دو سنگ قبر در آن دیده می‌شود. وضع موجود مسجد روضۀ محمدیه محصول دورۀ حاظر است که ساخت آن از حدود چهل سال‌ پیش آغاز و تا به امروز ادامه داشته.
ایرج افشار در اواخر دهۀ چهل شمسی نگارش کتاب یادگارهای یزد را آغاز می‌کند. افشار ضمن تشریح مسجد حظیره و وقف‌نامه‌اش یعنی «روضۀ محمدیه» می‌نویسد: «[حظیره] از نظر اصطلاحی مقبرۀ اختصاصی بوده است [...]».[۱۰] ایشان در همان کتاب به دو شاهد از کتاب فضائل بلخ اشاره می‌کنند؛ که مقبره بودن حظیره نزد قدما را تایید می‌کند: «قاضی القضاة الحسن [...] در حظیرۀمحمودی [...] دفن کردند»[۱۱]. و « هر دو به خوب رفته‌اند در حظیرۀ بنی نجار [...]»[۱۲].
باری؛ مهمترین نتیجه یادداشت مختصری که خواندید، این است که نیت از ساخت حظیره، مقبره‌ای اختصاصی است که افراد خیر برای خود یا نزدیکانشان بعد از وفات می‌ساختند. برخی از اشارات به ساخت مدرسه با هدف مقبره اشاره می‌کند. این موضوع، یعنی مدرسه در یزد و نسبت آن با آموختن و مقبرۀ بانی، شایستۀ تحقیق است. همچنین به راه‌رو‌رسم حظیره اشاره شد. نیز، شناخت صورتِ کالبدی حظیره و مدرسۀ یزدی درخورِ بررسی است.


[۱] جعفری موقعیت عمارت امیر محمد بن امیر خضر شاه و عمارت رئیس تاج الدین بن غیاث الدین سنغر را در کوچه‌ای به نام «حظیره» می‌نویسد. (جعفری، تاریخ یزد، ص ۹۱)
[۲] جعفری، تاریخ یزد، ص۹۷.
[۳] کاتب، تاریخ جدید یزد، ص ۱۳۲.
[۴] همان، ص ۱۵۹.
[۵] همان، ص ۱۴۰.
[۶] بافقی، جامع مفیدی، ج۲، ص ۳۱۵.
[۷] همان، ص ۳۹۷.
[۸]  غلام‌حسین آیتی، تاریخ یزد، ص ۱۰۸.
[۹] همان، ص ۴۱۲.
[۱۰]  ایرج افشار، یادگارهای یزد، ج۲، ص ۲۱۸.
[۱۱] همان‌جا.
[۱۲] همان‌جا.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
سلسله نشست‌های نقد و بررسی کتاب: تأثیر هخامنشیان در دریای سیاه
زمان: شنبه، ۲۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۰-۱۲ مکان: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سالن ادب
بررسی کارنامه‌ی تاریخ‌نگاری دکتر سهراب یزدانی
زمان: شنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷ مکان: خیابان ویلا، نبش خیابان ورشو، خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی
تاریخ هنر: مفاهیم اصلی | پاره‌ای دیگر از کتاب‌نگاشت توضیحی نظریه‌های تاریخ معماری و هنر
مهرداد قیومی بیدهندی
در این کتاب، بیش از دویست مفهوم اصلی تاریخ و مباحث نظری هنر و فرهنگ تجسمی به‌صورتی روشمند و سامانمند و بحث‌انگیز گرد آمده است....
دست‌خط آدمی | گزیده‌ای از «وعده‌ی دیدار در تاریخ: شکل‌هایی از مواجهه با کتاب‌های دست چندم»، نوشته‌ی سیدفرزام حسینی
«دست‌خط آدمی، امضای او، برای من نشانی از حیات است، حیاتِ کتاب و لمس دستی از گذشته، که وقتی کتاب را ورق می‌زنم، یقین پیدا می‌کنم پیش از من دست‌کم یک نفر این کتاب را اگر نخوانده، حداقل تورق کرده، و این حیات فرضی اما حتماً حقیقی، ماشین تخیلم را به راه می‌اندازد. زمان را برش می‌زنم و مکان را می‌گردم در گذشته به دنبال کسی که این کتاب دستش بوده و هم‌زمان آینده را هم خیال می‌کنم که این کتاب در دستِ دیگری خواهد بود و آیا او هم به من فکر خواهد کرد؟

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر